معنی فارسی circumgenital
B1منطقهای که در اطراف اندامهای جنسی قرار دارد.
Pertaining to the area surrounding the genital organs.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
منطقه اطراف جنیتال معمولاً حساس است و نیاز به مراقبت مناسب دارد.
مثال:
The circumgenital region is often sensitive and requires proper care.
معنی(example):
پزشکان منطقه اطراف جنیتال را برای نشانههای عفونت معاینه میکنند.
مثال:
Doctors examine the circumgenital area for signs of infection.
معنی فارسی کلمه circumgenital
:
منطقهای که در اطراف اندامهای جنسی قرار دارد.