معنی فارسی circumincession
C2وارد شدن یا درون هم بودن در یکدیگر، به ویژه در زمینههای فلسفی و الهیاتی.
The mutual indwelling of the divine persons in Christian theology.
- NOUN
example
معنی(example):
مفهوم دروندوران پیچیده است و اغلب در الهیات مورد بحث قرار میگیرد.
مثال:
The concept of circumincession is complex and often discussed in theology.
معنی(example):
فیلسوفان قرنها درباره ایده دروندوران بحث کردهاند.
مثال:
Philosophers debated the idea of circumincession for centuries.
معنی فارسی کلمه circumincession
:
وارد شدن یا درون هم بودن در یکدیگر، به ویژه در زمینههای فلسفی و الهیاتی.