معنی فارسی circummigrate
B2به هجرت به دور یک ناحیه یا مکان خاص اشاره دارد.
To migrate around; typically used in reference to animals or people moving in a circular or circumscribed path.
- VERB
example
معنی(example):
پرندگان برای پیدا کردن آب و هوای گرمتر در طول زمستان دور هجرت میکنند.
مثال:
Birds circummigrate to find warmer climates during winter.
معنی(example):
برخی از گونهها به عنوان یک استراتژی بقا در فصل، دور هجرت میکنند.
مثال:
Some species circummigrate as a seasonal survival strategy.
معنی فارسی کلمه circummigrate
:
به هجرت به دور یک ناحیه یا مکان خاص اشاره دارد.