معنی فارسی circummigration

B1

به هجرت به دور یک منطقه خاص یا الگوهای مربوط به آن اشاره دارد.

The act or process of migrating around, particularly in a specified area or pattern.

example
معنی(example):

هجرت دور به الگوهای مهاجرت مشاهده شده در برخی از گونه‌های حیوانی اشاره دارد.

مثال:

Circummigration refers to the migration patterns observed in certain animal species.

معنی(example):

درک هجرت دور به تلاش‌های حفاظت از حیات وحش کمک می‌کند.

مثال:

Understanding circummigration helps in wildlife conservation efforts.

معنی فارسی کلمه circummigration

: معنی circummigration به فارسی

به هجرت به دور یک منطقه خاص یا الگوهای مربوط به آن اشاره دارد.