معنی فارسی circumnutating
B1حرکت دایرهای یا چرخشی یک گیاه در جهت پیدا کردن نور یا حمایت.
The movement of a plant around a support or in a spiral to find better environmental conditions.
- VERB
example
معنی(example):
گیاه برای پیدا کردن نور خورشید در حال چرخش است.
مثال:
The plant is circumnutating to find the sunlight.
معنی(example):
الگوی رشد انگور شامل حرکات چرخشی است.
مثال:
The growth pattern of the vine includes circumnutating movements.
معنی فارسی کلمه circumnutating
:
حرکت دایرهای یا چرخشی یک گیاه در جهت پیدا کردن نور یا حمایت.