معنی فارسی circumplicate
B1ساختار یا روشی که به صورت دایرهای یا حلقهای ایجاد شده است.
To fold or twist in a circular fashion; to form into loops.
- VERB
example
معنی(example):
این طراحی نیاز به ساختاری حلقهوار داشت تا عملکردش را تقویت کند.
مثال:
The design required a circumplicate structure to enhance its function.
معنی(example):
آنها از یک روش حلقهوار برای حل مشکل به طور مؤثر استفاده کردند.
مثال:
They used a circumplicate method to solve the problem efficiently.
معنی فارسی کلمه circumplicate
:
ساختار یا روشی که به صورت دایرهای یا حلقهای ایجاد شده است.