معنی فارسی circumspectly

B1

به شکل محطاط و بجا عمل کردن، با در نظر گرفتن خطرات و جوانب مختلف.

In a cautious manner, with careful consideration of potential dangers.

example
معنی(example):

او به طور محتاط به مسئله نزدیک شد تا از پیچیدگی‌های بیشتر جلوگیری کند.

مثال:

He circumspectly approached the issue to avoid further complications.

معنی(example):

او به طور محتاط درباره برنامه‌هایش صحبت کرد تا از محرمانگی محافظت کند.

مثال:

She spoke circumspectly about her plans to ensure confidentiality.

معنی فارسی کلمه circumspectly

: معنی circumspectly به فارسی

به شکل محطاط و بجا عمل کردن، با در نظر گرفتن خطرات و جوانب مختلف.