معنی فارسی circumventable

B2

قابل دور زدن یا اجتناب کردن.

Able to be avoided or bypassed.

example
معنی(example):

این مشکل با استراتژی مناسب قابل دور زدن است.

مثال:

The issue is circumventable with the right strategy.

معنی(example):

بسیاری از موانع اگر به طور خلاقانه فکر کنید، قابل دور زدن هستند.

مثال:

Many obstacles are circumventable if you think creatively.

معنی فارسی کلمه circumventable

: معنی circumventable به فارسی

قابل دور زدن یا اجتناب کردن.