معنی فارسی clagged

B1

گرفتگی یا ماندن در گلی یا مواد چسبنده.

Stuck, clogged, or matted with a sticky substance.

example
معنی(example):

ماشین در گل گیر کرده بود.

مثال:

The car got clagged in the mud.

معنی(example):

بعد از باران، جاده‌ها با گل گیر کرده بودند.

مثال:

After the rain, the roads were clagged with mud.

معنی فارسی کلمه clagged

: معنی clagged به فارسی

گرفتگی یا ماندن در گلی یا مواد چسبنده.