معنی فارسی clagging
B1عملیه یا وضعیت چسبیدگی یا انسداد با مواد چسبنده.
The action of becoming clogged or sticky.
- VERB
example
معنی(example):
گرفتگی میتواند باعث مشکلاتی در ماشینآلات شود.
مثال:
Clagging can cause problems in machinery.
معنی(example):
گرفتگی لولهها باید حل شود.
مثال:
The clagging of the pipes needs to be addressed.
معنی فارسی کلمه clagging
:
عملیه یا وضعیت چسبیدگی یا انسداد با مواد چسبنده.