معنی فارسی clairvoyantly
B2بهطور ماورایی، به شیوهای که نشاندهنده توانایی پیشبینی است.
In a manner relating to clairvoyance, or having the ability to perceive things beyond ordinary perception.
- ADVERB
example
معنی(example):
او بهطور ماورایی خطر را قبل از وقوع احساس کرد.
مثال:
She clairvoyantly sensed the danger before it occurred.
معنی(example):
او درباره نتیجه پروژه بهطور ماورایی صحبت کرد.
مثال:
He spoke clairvoyantly about the outcome of the project.
معنی فارسی کلمه clairvoyantly
:
بهطور ماورایی، به شیوهای که نشاندهنده توانایی پیشبینی است.