معنی فارسی clamp-down

B2

اقداماتی برای اعمال کنترل یا محدودیت در رویه‌ها یا اقدامات خاص.

A strict enforcement of laws or rules to restrict undesirable actions.

example
معنی(example):

در این محله محدودیت‌هایی برای تخلفات مربوط به صدا وضع شده است.

مثال:

There's been a clamp-down on noise violations in the neighborhood.

معنی(example):

محدودیت‌هایی بر دفع زباله ضروری است تا از محیط زیست محافظت شود.

مثال:

A clamp-down on waste disposal is necessary to protect the environment.

معنی فارسی کلمه clamp-down

: معنی clamp-down به فارسی

اقداماتی برای اعمال کنترل یا محدودیت در رویه‌ها یا اقدامات خاص.