معنی فارسی clandestineness
B1وضعیتی که در آن چیزی به طور مخفی یا پنهان انجام میشود، بهویژه در زمینههایی مثل سیاست یا امنیت.
The quality of being kept secret or done secretively.
- NOUN
example
معنی(example):
جلسه آنها با حس پنهانی بودن مشخص شده بود.
مثال:
Their meeting was marked by a sense of clandestineness.
معنی(example):
پنهانی بودن عملیات آنها برای موفقیت بسیار مهم بود.
مثال:
The clandestineness of their operations was crucial for success.
معنی فارسی کلمه clandestineness
:
وضعیتی که در آن چیزی به طور مخفی یا پنهان انجام میشود، بهویژه در زمینههایی مثل سیاست یا امنیت.