معنی فارسی clandestinity

B1

حالت یا کیفیت پنهانی بودن، به‌ویژه به دلیل فعالیت‌های مخفی.

The state of being clandestine; secrecy.

example
معنی(example):

پنهانی بودن بحث‌های آن‌ها شک و تردیدهایی را ایجاد کرد.

مثال:

The clandestinity of their discussions raised suspicions.

معنی(example):

او به پنهانی بودن رابطه‌شان ارزش قائل بود.

مثال:

She valued the clandestinity of their relationship.

معنی فارسی کلمه clandestinity

: معنی clandestinity به فارسی

حالت یا کیفیت پنهانی بودن، به‌ویژه به دلیل فعالیت‌های مخفی.