معنی فارسی clanned
B2دارای وابستگی به یک قبیله یا گروه خاص.
Belonging to a clan or group, often signifying a sense of belonging and support.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
اعضای قبیلهای از یکدیگر در مسابقه حمایت کردند.
مثال:
The clanned members supported each other in the competition.
معنی(example):
او به خاطر اینکه با جنگجویان قدرتمند قبیلهای بود، افتخار میکرد.
مثال:
He was proud to be clanned with such strong warriors.
معنی فارسی کلمه clanned
:
دارای وابستگی به یک قبیله یا گروه خاص.