معنی فارسی clannish
B2 /ˈklæn.ɪʃ/قبیلهای، به معنای وابستگی قوی به خانواده یا گروه خود و تمایل به دوری از کسانی که عضو این گروه نیستند.
Tending to associate closely with one's own group and being unfriendly to outsiders.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Of or related to a clan.
معنی(adjective):
Socially exclusive.
example
معنی(example):
او بسیار قبیلهای بود و فقط با خویشاوندان نزدیکش تعامل داشت.
مثال:
He was very clannish, only associating with his close relatives.
معنی(example):
جامعه قبیلهای ترجیح میداد که در دنیای خودشان بمانند.
مثال:
The clannish community preferred to keep to themselves.
معنی فارسی کلمه clannish
:
قبیلهای، به معنای وابستگی قوی به خانواده یا گروه خود و تمایل به دوری از کسانی که عضو این گروه نیستند.