معنی فارسی claybrained

B1

احساس گیجی یا مشوشی در فکر، به‌خصوص پس از خستگی.

Having a confused or unclear mind, often due to fatigue.

example
معنی(example):

او بعد از دیر خوابیدن برای مطالعه، احساس ذهنی گیج و مشوش داشت.

مثال:

He felt claybrained after staying up late studying.

معنی(example):

من همیشه صبح‌ها قبل از قهوه، احساس گیجی می‌کنم.

مثال:

I always feel claybrained in the morning before coffee.

معنی فارسی کلمه claybrained

: معنی claybrained به فارسی

احساس گیجی یا مشوشی در فکر، به‌خصوص پس از خستگی.