معنی فارسی cliffhanging
B2تعلیق، حالتی که داستان یا حادثهای به شدت هیجانانگیز و پرتنش را ایجاد میکند.
A state of suspense or tension that keeps the audience engaged.
- NOUN
example
معنی(example):
صحنه تعلیق بینندهها را به صندلیهایشان چسبانده بود.
مثال:
The cliffhanging scene kept viewers glued to their seats.
معنی(example):
رویدادهای تعلیقی در فیلمها اغلب به دنبالههای موفق منجر میشود.
مثال:
Cliffhanging events in movies often lead to successful sequels.
معنی فارسی کلمه cliffhanging
:
تعلیق، حالتی که داستان یا حادثهای به شدت هیجانانگیز و پرتنش را ایجاد میکند.