معنی فارسی climactically
B1به طور موثر و تأثیرگذار، به ویژه در زمینه داستان یا رویداد.
In a manner that is climactic or at the peak.
- ADVERB
example
معنی(example):
این نمایش به طرز شگفتانگیزی با یک اجرای زیبا به پایان رسید.
مثال:
The show climactically ended with a stunning performance.
معنی(example):
استدلالهای او به طرز قاطعی نکته را در بحث منتقل کرد.
مثال:
His arguments climactically drove home the point during the debate.
معنی فارسی کلمه climactically
:
به طور موثر و تأثیرگذار، به ویژه در زمینه داستان یا رویداد.