معنی فارسی climant

B1

قله یا بالاترین نقطه یک منطقه یا نسبت به نسبت به دهکده‌ها و محله‌ها.

Referring to a height or summit, often used in a geographical context.

example
معنی(example):

قله جنگل منظره‌ای دیدنی بود.

مثال:

The climant of the forest was a sight to behold.

معنی(example):

بسیاری از قله‌ها اکوسیستم‌های منحصر‌به‌فردی دارند که از حیات‌وحش متنوعی پشتیبانی می‌کنند.

مثال:

Many climants have unique ecosystems that support diverse wildlife.

معنی فارسی کلمه climant

: معنی climant به فارسی

قله یا بالاترین نقطه یک منطقه یا نسبت به نسبت به دهکده‌ها و محله‌ها.