معنی فارسی clinginess

B1

حالت وابستگی شدید به دیگران، به ویژه در روابط عاطفی.

The quality of being overly dependent or attached to someone.

example
معنی(example):

وابستگی او باعث شد که دوستانش نتوانند به تنهایی وقت بگذرانند.

مثال:

Her clinginess made it hard for her friends to spend time alone.

معنی(example):

او فهمید که وابستگی‌اش بر رابطه‌اش تأثیر می‌گذارد.

مثال:

He recognized that his clinginess was affecting his relationship.

معنی فارسی کلمه clinginess

: معنی clinginess به فارسی

حالت وابستگی شدید به دیگران، به ویژه در روابط عاطفی.