معنی فارسی clingingness

B1

چسبندگی به معنای وابستگی یا تمایل به چسبیدن به کسی است.

The quality of being overly dependent or emotionally attached to someone.

example
معنی(example):

چسبندگی کودک به مادرش مشهود بود.

مثال:

The clingingness of the child to his mother was evident.

معنی(example):

چسبندگی او باعث دشواری در برقراری دوستی شد.

مثال:

Her clingingness made it difficult for her to make friends.

معنی فارسی کلمه clingingness

: معنی clingingness به فارسی

چسبندگی به معنای وابستگی یا تمایل به چسبیدن به کسی است.