معنی فارسی cliquy

B2

به رفتار یا فرهنگی اشاره دارد که در آن افراد نزدیک به یکدیگر بوده و کسانی را که خارج از این گروه هستند، نادیده می‌گیرند.

Describing a social dynamic characterized by exclusiveness and forming tight-knit groups.

example
معنی(example):

رفتار صمیمی برخی از بچه‌ها می‌تواند دیگران را حس بی‌توجهی دهد.

مثال:

The cliquy behavior of some kids can make others feel left out.

معنی(example):

او از گروه صمیمی در مدرسه دوری کرد.

مثال:

She avoided the cliquy crowd at school.

معنی فارسی کلمه cliquy

: معنی cliquy به فارسی

به رفتار یا فرهنگی اشاره دارد که در آن افراد نزدیک به یکدیگر بوده و کسانی را که خارج از این گروه هستند، نادیده می‌گیرند.