معنی فارسی clockwatcher
B1شخصی که به طور مداوم زمان را زیر نظر دارد.
A person who frequently checks the time or is overly concerned with it.
- NOUN
example
معنی(example):
او یک ساعتنگاه است و همیشه زمان را چک میکند.
مثال:
She is a clockwatcher, always checking the time.
معنی(example):
ساعتنگاه بودن میتواند شما را درباره زمان نگران کند.
مثال:
Being a clockwatcher can make you anxious about time.
معنی فارسی کلمه clockwatcher
:
شخصی که به طور مداوم زمان را زیر نظر دارد.