معنی فارسی clompiest

B1

به معنای سنگین و احمقانه راه رفتن یا دست و پا چلفتی بودن، به ویژه در حرکات فیزیکی.

The most awkward or heavy-footed in movement.

example
معنی(example):

او پر سر و صدا ترین بازیکن تیم بود و اغلب بر روی پاهای خود می‌افتاد.

مثال:

He was the clompiest player on the team, often tripping over his own feet.

معنی(example):

پر سر و صدا ترین قسمت رقص زمانی بود که او به طور تصادفی بر روی انگشتان پای او پا گذاشت.

مثال:

The clompiest part of the dance was when he accidentally stepped on her toes.

معنی فارسی کلمه clompiest

: معنی clompiest به فارسی

به معنای سنگین و احمقانه راه رفتن یا دست و پا چلفتی بودن، به ویژه در حرکات فیزیکی.