معنی فارسی cloyer

B1

شخصی که به طور ماهرانه از چوب یا مواد مشابه برای ساخت قطعات استفاده می‌کند.

A person who skillfully works with wood or similar materials.

example
معنی(example):

او پس از سال‌ها تمرین در این حرفه یک جمع‌کننده شد.

مثال:

She became a cloyer after years of practice in the craft.

معنی(example):

جمع‌کننده با مهارت مواد را دستکاری کرد.

مثال:

The cloyer skillfully manipulated the material.

معنی فارسی کلمه cloyer

: معنی cloyer به فارسی

شخصی که به طور ماهرانه از چوب یا مواد مشابه برای ساخت قطعات استفاده می‌کند.