معنی فارسی clunked
A2clunked، شکل گذشته فعل clunk؛ به معنی تولید صدای کوبیده شدن یا برخوردی که باعث تولید صدا میشود.
The past tense of clunk; to make a low, dull sound from a heavy object colliding.
- verb
verb
معنی(verb):
To make such a sound
example
معنی(example):
در به محکم بسته شد و صدای clunk کرد.
مثال:
The door clunked as it slammed shut.
معنی(example):
او قابلمه را با صدای clunk روی میز گذاشت.
مثال:
He clunked the pot down on the table.
معنی فارسی کلمه clunked
:
clunked، شکل گذشته فعل clunk؛ به معنی تولید صدای کوبیده شدن یا برخوردی که باعث تولید صدا میشود.