معنی فارسی coan

B1

به هم پیوستن یا ترکیب شدن برای ایجاد یک کل واحد.

To come together or unite in a collective manner.

example
معنی(example):

دو داستان به هم متصل می‌شوند تا یک روایت بزرگتر ایجاد کنند.

مثال:

The two stories coan to create a larger narrative.

معنی(example):

در این کتاب، مضامین مختلف برای عمیق‌تر کردن داستان به هم متصل می‌شوند.

مثال:

In the book, different themes coan to deepen the plot.

معنی فارسی کلمه coan

: معنی coan به فارسی

به هم پیوستن یا ترکیب شدن برای ایجاد یک کل واحد.