معنی فارسی coastings

B2

سواحل، نوارهای خاکی اطراف دریا که معمولاً شامل ماسه، خاک و گیاهان هستند.

The areas of land along the edge of the sea.

example
معنی(example):

سواحل زیبا بودند در حالی که سفر می‌کردیم.

مثال:

The coastings were beautiful as we traveled.

معنی(example):

سواحل جزیره به خاطر صخره‌هایش مشهور هستند.

مثال:

The coastings of the island are famous for their cliffs.

معنی فارسی کلمه coastings

: معنی coastings به فارسی

سواحل، نوارهای خاکی اطراف دریا که معمولاً شامل ماسه، خاک و گیاهان هستند.