معنی فارسی cogie

B1

یک استراحت یا فرصتی برای استراحت، معمولاً به مدتی کوتاه.

A brief pause or rest taken for relaxation.

example
معنی(example):

او تصمیم گرفت قبل از جلسه یک استراحت کوتاه داشته باشد.

مثال:

She decided to take a quick cogie before the meeting.

معنی(example):

بعد از یک روز طولانی، یک استراحت کوتاه تمام چیزی است که نیاز دارم.

مثال:

After a long day, a cogie is all I need.

معنی فارسی کلمه cogie

: معنی cogie به فارسی

یک استراحت یا فرصتی برای استراحت، معمولاً به مدتی کوتاه.