معنی فارسی cohesibility

B1

یکپارچگی، قابلیت پیوستگی و همراهی اجزا با یکدیگر.

The quality of being cohesive, forming a unified whole.

example
معنی(example):

یکپارچگی این ماده قدرت آن را تعیین می‌کند.

مثال:

The cohesibility of the material determines its strength.

معنی(example):

یکپارچگی خوب برای ایجاد پیوندهای قوی مهم است.

مثال:

Good cohesibility is important for creating strong bonds.

معنی فارسی کلمه cohesibility

: معنی cohesibility به فارسی

یکپارچگی، قابلیت پیوستگی و همراهی اجزا با یکدیگر.