معنی فارسی cohesions

B2

پدیده و خاصیت چسبندگی یا اتصال بین اجزاء یا افراد.

The state of forming a united whole; unity or bond between elements.

example
معنی(example):

چسبندگی بین اعضای تیم، بهره‌وری آنها را افزایش داد.

مثال:

The cohesions among the team members improved their productivity.

معنی(example):

چسبندگی قوی برای کار گروهی مؤثر حیاتی است.

مثال:

Strong cohesions are vital for effective teamwork.

معنی فارسی کلمه cohesions

: معنی cohesions به فارسی

پدیده و خاصیت چسبندگی یا اتصال بین اجزاء یا افراد.