معنی فارسی cohibition
B1فعالیت کنترل و نگهداری احساسات، که ممکن است بر روابط اجتماعی تأثیر بگذارد.
The act of restraining or holding back emotions, which can affect social interactions.
- NOUN
example
معنی(example):
کنترل احساسات او باعث شد که برقراری ارتباط با دیگران سخت شود.
مثال:
Her cohibition of feelings made it hard to connect with others.
معنی(example):
کنترل احساسات گاهی میتواند به تنهایی منجر شود.
مثال:
Cohibition can sometimes lead to isolation.
معنی فارسی کلمه cohibition
:
فعالیت کنترل و نگهداری احساسات، که ممکن است بر روابط اجتماعی تأثیر بگذارد.