معنی فارسی coinclination
B1تمایل یا گرایش، به معنای رغبت یا قصد در انجام چیزی است.
A tendency to do something.
- NOUN
example
معنی(example):
تمایل او به هنر در نقاشیهایش مشهود است.
مثال:
Her coinclination towards art is evident in her paintings.
معنی(example):
او تمایل دارد که هر زمان که بتواند به دیگران کمک کند.
مثال:
He has a coinclination to help others whenever he can.
معنی فارسی کلمه coinclination
:
تمایل یا گرایش، به معنای رغبت یا قصد در انجام چیزی است.