معنی فارسی coincidents

B2

اتفاقات یا حوادثی که به طور همزمان و بدون برنامه‌ریزی پیش می‌آیند.

Occurrences that happen at the same time by chance without any intention.

example
معنی(example):

در طول سفر چندین تصادف وجود داشت که ما را شگفت‌زده کرد.

مثال:

There were several coincidences during the trip that surprised us.

معنی(example):

تصادف‌های داستان‌های آنها رویدادها را جالب‌تر کرد.

مثال:

The coincidences of their stories made the events more intriguing.

معنی فارسی کلمه coincidents

: معنی coincidents به فارسی

اتفاقات یا حوادثی که به طور همزمان و بدون برنامه‌ریزی پیش می‌آیند.