معنی فارسی collatitious
B2به معنای مربوط به تضامین یا ضمانتها.
Relating to or involving collateral guarantees.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
طبیعت تضامینی روابط تجاری آنها مشهود بود.
مثال:
The collatitious nature of their business relations was evident.
معنی(example):
او توضیحات دقیقی درباره توافقات تضامینی ارائه داد.
مثال:
She explained the collatitious agreements in detail.
معنی فارسی کلمه collatitious
:
به معنای مربوط به تضامین یا ضمانتها.