معنی فارسی collectability
B2قابلیت جمعآوری یا جمعآوری کردن از نظر ارزش و جذابیت.
The quality or state of being collectible.
- NOUN
example
معنی(example):
قابلیت جمع آوری تمبرها با گذشت زمان افزایش یافت.
مثال:
The collectability of the stamps increased over time.
معنی(example):
برخی از اسباب بازیها در بین علاقهمندان قابلیت جمعآوری بالایی دارند.
مثال:
Some toys have high collectability among enthusiasts.
معنی فارسی کلمه collectability
:
قابلیت جمعآوری یا جمعآوری کردن از نظر ارزش و جذابیت.