معنی فارسی collectedly

B2

به صورتی آرام و با تمرکز و جمع‌آوری.

In a composed and calm manner.

example
معنی(example):

او با آرامش و با جمع‌آوری کلمات صحبت کرد.

مثال:

He spoke collectedly, maintaining his composure.

معنی(example):

او به جمعیت با آرامش و با اعتماد به نفس صحبت کرد.

مثال:

She addressed the crowd collectedly, showing confidence.

معنی فارسی کلمه collectedly

: معنی collectedly به فارسی

به صورتی آرام و با تمرکز و جمع‌آوری.