معنی فارسی collinal

B2

شیوه ای از تشکیل و توزیع ویژگی های جغرافیایی خاص.

Referring to the arrangement of hills or similar features in a specific pattern.

example
معنی(example):

فرم های کولینار مطالعه کردن جالبی دارند.

مثال:

The collinar formations are fascinating to study.

معنی(example):

زمین شناسان ویژگی های کولینار را در منظر مشاهده کردند.

مثال:

Geologists noted collinar features in the landscape.

معنی فارسی کلمه collinal

: معنی collinal به فارسی

شیوه ای از تشکیل و توزیع ویژگی های جغرافیایی خاص.