معنی فارسی colonelship
B2سرهنگی، عنوانی در نظامیگری که بالاتر از سرگرد و پایینتر از ژنرال قرار دارد.
The rank of a colonel, a senior military officer.
- NOUN
example
معنی(example):
او پس از سالها خدمت به رتبه سرهنگی رسید.
مثال:
He achieved the rank of colonelship after many years of service.
معنی(example):
سرهنگی عنوانی محترم در سلسله مراتب نظامی است.
مثال:
The colonelship is a prestigious title in the military hierarchy.
معنی فارسی کلمه colonelship
:
سرهنگی، عنوانی در نظامیگری که بالاتر از سرگرد و پایینتر از ژنرال قرار دارد.