معنی فارسی columniation
B1ستونگذاری، عمل مرتبسازی یا دستهبندی ایدهها به صورت ستونی.
The act of organizing or structuring thoughts or ideas in columns.
- NOUN
example
معنی(example):
ستونگذاری ایدههای آنها، وضوحی به بحث داد.
مثال:
The columniation of their ideas brought clarity to the discussion.
معنی(example):
ستونگذاری یک تکنیک مفید در سازماندهی افکار است.
مثال:
Columniation is a useful technique in organizing thoughts.
معنی فارسی کلمه columniation
:
ستونگذاری، عمل مرتبسازی یا دستهبندی ایدهها به صورت ستونی.