معنی فارسی columniform
B2ستونی شکل، دینی که اشاره به ویژگیهای یک ستون دارد.
Resembling or having the shape of a column.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
هنرمندان از طراحی ستونی در مجسمه خود استفاده کردند.
مثال:
The artists used a columniform design in their sculpture.
معنی(example):
شکل ستونی در بسیاری از عناصر معماری قابل مشاهده است.
مثال:
The columniform shape can be seen in many architectural elements.
معنی فارسی کلمه columniform
:
ستونی شکل، دینی که اشاره به ویژگیهای یک ستون دارد.