معنی فارسی combinator

B2

ترکیب‌کننده، تابعی که توابع دیگر را به هم پیوند می‌دهد و معمولاً در مباحث ریاضی و برنامه‌نویسی استفاده می‌شود.

A function that can combine other functions in terms of input and output.

example
معنی(example):

یک ترکیب‌کننده شامل تابعی است که توابع دیگر را ترکیب می‌کند.

مثال:

A combinator is a function that combines other functions.

معنی(example):

در برنامه‌نویسی، یک ترکیب‌کننده می‌تواند به ایجاد توابع با مرتبه بالاتر کمک کند.

مثال:

In programming, a combinator can help create higher-order functions.

معنی فارسی کلمه combinator

: معنی combinator به فارسی

ترکیب‌کننده، تابعی که توابع دیگر را به هم پیوند می‌دهد و معمولاً در مباحث ریاضی و برنامه‌نویسی استفاده می‌شود.