معنی فارسی cometary
B2وابسته به دنبالهدارها یا ویژگیهای آنها.
Relating to comets or their characteristics.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
دم دنبالهدار از زمین قابل مشاهده بود.
مثال:
The cometary tail was visible from Earth.
معنی(example):
دانشمندان اجسام دنبالهدار را برای درک منظومه شمسی مطالعه میکنند.
مثال:
Scientists study cometary bodies to understand the solar system.
معنی فارسی کلمه cometary
:
وابسته به دنبالهدارها یا ویژگیهای آنها.