معنی فارسی comfortful
B1حالت یا ویژگی در داشتن راحتی، به ویژه برای نشستن یا خوابیدن.
Characterized by comfort; providing comfort.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این اتاق هتل بسیار راحت است.
مثال:
This hotel room is very comfortful.
معنی(example):
آنها نشیمن را به گونهای طراحی کردند که برای ساعات طولانی راحت باشد.
مثال:
They designed the seating to be comfortful for long hours.
معنی فارسی کلمه comfortful
:
حالت یا ویژگی در داشتن راحتی، به ویژه برای نشستن یا خوابیدن.