معنی فارسی commandership

B1

فرماندهی، مقام یا اختیارات مربوط به رهبری نظامی.

The position or rank of a commander.

example
معنی(example):

فرماندهی او با پیروزی‌های زیاد مشخص شد.

مثال:

His commandership was marked by numerous victories.

معنی(example):

فرماندهی ارتش یک موقعیت پرچالش است.

مثال:

The commandership of the army is a demanding position.

معنی فارسی کلمه commandership

: معنی commandership به فارسی

فرماندهی، مقام یا اختیارات مربوط به رهبری نظامی.