معنی فارسی commanderies
B1فرماندهیها، از چندین واحد نظامی یا اداری تشکیل شدهاند.
Plural of commandery; multiple military or administrative units.
- NOUN
example
معنی(example):
منطقه به چندین فرماندهی برای مدیریت بهتر تقسیم شده بود.
مثال:
The region was divided into several commanderis for better management.
معنی(example):
هر فرماندهی مجموعه قوانین خاص خود را داشت.
مثال:
Each commandery had its own set of rules.
معنی فارسی کلمه commanderies
:
فرماندهیها، از چندین واحد نظامی یا اداری تشکیل شدهاند.