معنی فارسی commiserative
B2همدردانه، متعلق به یا نشانه احساس همدردی و دلسوزی.
Expressing or feeling sympathy or compassion.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او پس از شنیدن داستان غمانگیز او یک لبخند همدردانه به او زد.
مثال:
He gave her a commiserative smile after hearing her sad story.
معنی(example):
تن همدردانه صدای او نشان میداد که او درد او را درک میکند.
مثال:
The commiserative tone of his voice showed he understood her pain.
معنی فارسی کلمه commiserative
:
همدردانه، متعلق به یا نشانه احساس همدردی و دلسوزی.