معنی فارسی committent

B1

شخصی که به تعهدات خود وفادار است و پیگیر انجام آن‌ها است.

A person who is committed and follows through on obligations.

example
معنی(example):

شخص متعهد همیشه به وعده‌های خود عمل می‌کند.

مثال:

The committent person always follows through on their promises.

معنی(example):

یک رهبر متعهد باعث ایجاد اعتماد در یک تیم می‌شود.

مثال:

Being a committent leader builds trust within a team.

معنی فارسی کلمه committent

: معنی committent به فارسی

شخصی که به تعهدات خود وفادار است و پیگیر انجام آن‌ها است.