معنی فارسی commodatum
C1قرض دادن چیزی برای استفاده که باید در پایان به صاحبش برگردانده شود.
A loan for use; a legal term referring to the borrowing of an item for temporary use.
- NOUN
example
معنی(example):
وکیل شرایط کار قرضی را توضیح داد.
مثال:
The lawyer explained the terms of the commodatum.
معنی(example):
طبق کار قرضی، وامگیرنده باید کالا را در وضعیت مناسب برگرداند.
مثال:
Under the commodatum, the borrower has to return the item in good condition.
معنی فارسی کلمه commodatum
:
قرض دادن چیزی برای استفاده که باید در پایان به صاحبش برگردانده شود.